متن قابل تامل
سلام ما عادت كردهايم با اگرهايمان زندگي كنيم، اگر بزرگ شدم، اگر در كنكور قبول شدم، اگر به دانشگاه رفتم، اگر فارغالتحصيل شدم، اگر ازدواج كردم، اگر بچهدار شدم، اگر خانه خريدم، اگر ماشين خريدم، اگر بچهها بزرگ شدند، اگر بازنشسته شدم و … همه ما اگرهاي خيلي زيادي را ميشناسيم كه روزانه بكار ميبريم، اگرها بهانههاي آشنايي هستند كه در متن زندگي ما زندگي ميكنند. بهانههايي كه دست به دست هم ميدهندتا شاد زندگي كردن و احساس خوشبخت بودن را به تأخير بياندازيم، غافل از اينكه زندگي ما در ميان همين اگرها اتفاق ميافتد. هيچ وقتي براي شاد زيستن و شاد بودن بهتر از همين لحظه نيست. درست در همان لحظههايي كه براي تحقق اگرهايمان نقشه ميكشيم و در خستگي اين زندگي غرق ميشويم، بچههايمان بزرگ ميشوند، خودمان پير ميشويم، دوستانمان فراموش ميشوندو……به اگرهايمان هر روز افزوده ميشود وقتي يكي از اگرهايمان تحقق پيدا ميكند اگرهاي متعدد و متنوع ديگري تجلي پيدا ميكنند اگر منتظر تحقق اگرها بمانيم لذت شادزندگي كردن فراموشمان ميشود. زندگي بدون اگرها امكانپذير نيست مهم اين است كه با دست خودمان بهانه ايجاد نكنيم تا شاديهايمان به فردا موكول نشود. وقتي كه نوبت فردا شد بهانهاي تازه پيدا شده تا خشنودي و شاد بودمان را به روز بعد و روزهاي بعدش موكول كند. بسياري از ما منتظريم تا اگرهايمان به پايان برسد و موانع يكي پس از ديگري از بين بروند غافل از اينكه اگرها و موانع همان زندگي است. شادي و خوشبختي در مقصد اتفاق نميافتد. بلكه بيشتر در مسير راه اتفاق ميافتد. شادي يافتني نيست بلكه ساختني است بايد هواسمان باشد كه كليد شادماني خود را در جيب اگرها قرار ندهيم خوشبختي يك نوع احساس است كه ميتواند در همه حال اتفاق بيافتد . يكي از رمزهاي شاد بودن، شاد كردن ديگران است. منتظر مرگ عزيزي نباشيد كه بعد از فوتش تاج گلي را به مزارش ببريد.در زمان حياتش يك شاخه گلي را تقديمش كنيد. كسي را كه دوست داريد بعد از مرگش ابرازمحبت نكنيد، در زمان حياتش لبخند كوچكي، قطره اشكي نثارش كنيد لازم نيست بعد از مرگش سيل اشك راه بياندازيد.خانم باربارادی آنجلس در كتاب لحظههاي ناب زندگي جمله جالبي به شرح ذيل بيان ميكند : اول دلم لك زده بود كه بتوانم دبيرستان را تمام كنم و به دانشگاه بروم. بعد داشتم ميمردم كه دانشگاه را تمام كنم و سر كار بروم، بعد دلم لك زده بود كه ازدواج كنم و بچهدار شوم. بعد هميشه منتظر بودم كه بچههايم بزرگ شوند و به مدرسه بروند و من بتوانم دوباره مشغول كار شوم. بعد آرزو داشتم كه بازنشسته شوم و حالا دارم ميميرم كه يك دفعه متوجه شدم « اصلاً يادم رفته بود زندگي كنم » شاد بودن و احساس خوشبختي را به اگرهايمان مربوط نكنيم زيرا اگرها پايان ناپذيرند و بياد داشته باشيم زندگي يك سفر است و هدف نيست.
نظرات (3)
ممنون ازمطلبتون ولی به نظر من اتفاقاهمین اگرهاست که زندگی روازیکنواختی خارج میکنه وتاحدی به هدفمندکردن زندگی کمک میکنه.فکرمیکنم ادم میتونه شاد باشه ودرعین حال این اگرهارو هم پشت سر بذاره.
به نظرشماچرابیشترافراد مسن دچارافسرگی میشن؟
من شخصافکرمیکنم چون *اگر*تازه ای تو زندگیشون ندارن.
سلام مطلب زیبایی بود به نظر من اگرها میتونن به اهداف ما در زندگی بدل بشن ،در ضمن خانم فاطمه مجدی تا حدود زیادی درست می گن البته تا اونجا که اگرها تبدیل به حسرت در زندگی نشه بلکه تداعی کننده امید برای ما باشن
سلام مطلب جالبی بود ولی واقعا همین اگرها هست که بعضی وقتا باعث پیشرفت میشه باعث یکنواختی نمیشه