هر انسانی در زندگی خویش نیاز به استقلال دارد.استقلال در حرکت،استقلال در انجام کارهای روزمره،استقلال در تصمیم گیری،استقلال در انتخاب هدف و بسیاری از استقلال های دیگر که گاهی مهم ترین اصل زندگی یک فرد می شوند.اما زمانی دست تقدیر و حکمت الهی این استقلال را می گیرد و آنگاه انسانی وابسته و معلول می ماند و فرشته ای به نام مادر.

همان که جانانه جام بلا را می نوشد و لباس رنج و محنت را میپوشد تا حریر محبت را بر تن فرزند ناتوان خود بپوشاند و شهد عشق را به او بنوشاند.شاید تنها مادری که کودکی را بی انتظار عصا شدن برای روز پیری می پروراند مادر یک کودک معلول است.اقرار و اعتراف میکنم من اینجا برای گفتن و نوشتن کم اورده ام و من اینجا با تک تک سلول هایم سخن رسول خدا را هجی میکنم که چه زیبافرمود :بهشت زیر پای مادران است.
اما آیا بهشت زیر پای مادران شهدایی است که رفتند و فقط عکسی از خود را برای مادر به یادگار گذاشتند؟

یا

جنت زیر پای مادرانی است که بعد از فوت همسر روی همه ی نیازهای خود پا گذاشتند و یک تنه به جنگ مشکلات رفتند و فرزندان خود را به مدارج علمی و فرهنگی و مذهبی رساندند؟

یا

زیر پای مادرانی که در کانون گرم و آرام خانواده در کنار همسر فرزندان خود را تربیت کرده و به اوج رسانده اند؟
در سخن رسول مهر و محبت هیچ شک نمی کنم بهشت زیر پای همه ی مادران است اما مگر نه بهشت درجات و طبقاتی دارد؟پس من
به جرات می گویم اعلی علیین زیر پای ان مادری است که بی هیچ امید به فردایی روشن برای نو باوه اش فقط و فقط برای رضای خدا و ارضای حس مادریش سالیان سال او را با تمام درد ورنج هایش بر دوش ناتوانش حمل میکند تا به همه ثابت کند که فقط مادر است که می تواند.

به مناسبت روز مادر خدمت مادر نمونه خاندان مجدی رسیدم.

بانویی که به حق بهشت زیر پای اوست.مادری که سمبل صبر و ایثار است.

با رویی باز و لبی خندان پذیرایم شد.باید لب به سخن بگشاید تا بفهمی علیرغم صورت همیشه خندانش چه غم بزرگی در دل دارد.اما به قول خودش در مقابل خواست خدا تسلیم است و راضی است به آنچه خداوند برایش مقدر فرموده است.سخن را اینگونه آغاز میکنم….

۱-خودتان را معرفی فرمایید
زهرا سلطان یزدی همسر خواجه عبدالعظیم فخر مجدیان هستم و افتخار دارم که به عنوان عروس خاندان مجدی در خدمت خوانندگان سایت هستم
۲-متولد چه سالی هستید؟
متولد سال ۱۳۳۲ هستم.

۳-چه سالی ازدواج کردید
سال ۱۳۴۶ چهارده ساله بودم که لباس عروسی به تن کردم وعلی رغم تمام موافقت ها و مخالفت هایی که از طرف خودم و خانواده شوهرم میشد به عقد آقای مجدی در امدم.آن سالها ازدواج پسران مجدی با دختران غریبه یک سنت شکنی غیر قابل بخشش بود که تا مدت ها ما هم از عواقب ان بی نصیب نماندیم.

۴-چند فرزند دارید؟
هفت فرزند حاصل زندگی مشترکم است.خدا را شاکرم که با تمام سختی ها و دوری ها و جنگ و هجران ساختم و توانستم فرزندانی سالم و تحصیل کرده تحویل جامعه بدهم.

۵-خانم مجدی،شما از جمله بانوانی هستید که در زندگی مشترک یک تنه بار مشکلات و تربیت بچه ها را به دوش کشیده اید.چگونه توانستید این همه سال دوری شوهر را تحمل کنید؟
من بر این باورم که وقتی انسان وارد زندگی مشترک میشود باید یک سری از مسئولیت ها را بپذیرد که شاید در دوران تجرد انجام این کارها و مسئولیت ها به مخیله اش نیز خطور نکند.من نیز با وجود کم بودن سنم و با وجود تمام اختلاف نظر ها و سلیقه ها در خانه شوهر پذیرفتم که سهم من از زندگی این است تلاش من است که سهم مرا افزایش خواهد داد چرخ زندگی را به میلم خواهد چرخاند.سه چهار ماه پس از شروع زندگی مشترکمان همسرم برای کار به کویت رفت.ایشان از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۸۲ در کویت مشغول به کار بودند و در سال سه الی چهار ماه به ایران می آمدند و در جمع خانواده حضور داشتند.در طی این چند سال خداوند هفت فرزند به ما عطا فرمود که با یاری از او توانستم با وجود دوری شوهر آنها را از آب و گل در آورم و تحویل جامعه دهم.خدا را شاکرم که فرزندانم در امر تحصیل و هنر و کار مایه افتخارم شده اند.

۶-سرکار خانم مجدی،متاسفانه یکی از فرزندان پسر شما معلول است.ایا ایشان معلول مادر زادی هستند؟
خیر.فرزندم که از ایشان یاد کردید و الان در نزد ما نشسته است آقا رضا متولد سال ۱۳۵۶ و در حال حاضر ۳۸ ساله هستند.هشت ماهه بودند که ایشان را به یکی از بستگان سپردم و برای انجام کارهای روزمره به بیرون از خانه رفتم.ایشان برای سرگرم کردن بچه او را بالای تلویزیون مبلی میگذارد که متاسفانه بچه از بالای تلویزیون به کمر سقوط میکند ۰همان زمان رضا دچار ضایعه شد ولی پزشکان به ما قول عمل جراحی و بهبودی او را در شش سالگی دادند که متاسفانه در چهار سالگی ایشان جنگ شروع شد و ما هم برای در امان ماندن از آتش دشمن به مشهد رفتیم.از بد روزگار در مشهد باز هم در غیاب من از طبقه چهارم اپارتمانی که در ان ساکن بودیم به پایین سقوط کرد و فقط در اثر چیزی به نام معجزه زنده ماند.او زنده ماند تا خداوند صبر و تحمل مرا محک بزند.در حال حاضر رضا از راه رفتن و سخن گفتن کاملا ناتوان و عاجز هستند.

9f1e514e528af362ae60b5038d330713c2530a562d8066c845a471904012e05b

۷-چه کسی کارهای شخصی پسرتان را انجام میدهد؟
بجز خودم هیچ کس…….

علیرغم اینکه با بالا رفتن سنم از توانایی ام کم شده است و در اثر بلند کردن آقا رضا دچار کمر درد و دست درد شده ام ولی با این وجود از همه ی جسم وجانم مایه میگذارم تا فرزندم در آرامش و آسایش باشد.

۸-چرا او را به اسایشگاه نمی سپارید؟
دل نازکش با طرح سوالم به درد می اید و آسمان چشمانش بارانی میشود و میبارد و من هم با او هم نوا میشوم و میبارم.آخر من هم مادرم و میدانم مهر مادر همتا ندارد.بعد از لحظاتی ادامه میدهد خیلی ها از جمله بچه هایم به خاطر وضعیت جسمانی ام همین خواسته و پیشنهاد را به من داده اند اما تا جان در بدن دارم رضایم را لحظه ای رها نخواهیم کرد.رضایم را خدایی به من داده که بی شک رضایتش در این است که از آفریده ی او نگهداری کنم.شاید اگر ان روز بیرون نمی رفتم، شاید اگر بستگانم در مشهد حواس شان را بیشتر به بچه ام می دادند،شاید اگر جنگی رخ نمی داد و ما اواره دیار غربت نمی شدیم شاید و شاید و شاید۰۰۰۰حالا رضا هم چون جوانان دیگرم در جامعه فردی موفق بود و برای خودش سری داشت و سامانی.

۹-رضا احساسات شما را درک میکند؟
بله کاملا۰تمام صحبت هایمان را میفهمد ۰با یک بار آمدن شخصی به منزلمان تصویرش را در حافظه بلندمدت خود بایگانی میکند۰از لحاظ عاطفی بسیار حساس است به نحوی که تمام عشق و علاقه مرا برای خودش میخواهد و لاغیر۰نمیدانم شما کلمه معصوم را چگونه معنا می کنید ؟اما من معنای معصوم را در رضا یافته ام۰جوانی بیگناه و مستجاب الدعوه.باور کنید خیلی ها از او حاجت گرفته اند۰در همین حین اشاره به تسبیح هزارتایی گوشه اتاق میکند و می گوید :رضا روزها تسبیح را می گیرد و با زبان بی زبانی بر رسول خدا صلوات میفرستد.بخدا قسم رضا فرشته ای است ازفرشتگان خدا بر روی زمین.

۱۰-زمانی که به مسافرت می رویداو را همراه خود می برید؟
شرایط جسمانی رضا شرایط خاصی است و ما توانسته ایم امکانات رفاهی او را در منزل فراهم اوریم.بردن رضا به مسافرت خیلی سخت و تا حدودی غیر ممکن است.شاید باورتان نشود بخاطر رضا ارزوی خیلی از سفرهای زیارتی و سیاحتی بردلم مانده.زیارت رسول خدا و مولای شهیدان .کسی چه میداند شاید خداوند پاداش مرا همسان زائر خانه اش قرار بدهد من که نا امید نیستم.

323d68a8a14e4f3b1196f62e0c813c94a49616c3f034282fa8d6f90068e1ebf8

۱۱-برای آینده او تمهیداتی اندیشیده اید؟
بله تا حد امکان آینده مالی و مسکن او را تامین کرده ایم و از همین جا از فرزندانم میخواهم بعد از من حامی و نگهدار فرزند معصومم باشند تا دعای خیرم همواره بدرقه راهشان باشد.
سخن به پایان میرسد.از جا بر می خیزم و سر تعظیم در مقابل این همه بزرگواری و سخاوت و ایثارفرود می اورم و رضا و مادر رضا را به خدایی میسپارم که تمام کارهایش بر اساس حکمت است۰