عقايد و باور های مردم دزفول
بيشتر خرافات در حقيقت عقايد و باور هايي هستند که روزگاري مبناي دقيق و علمي داشته اند و تنها در گذر زمان به علت پيشرفت علوم و تغيير نگرش و سطح زندگي معناي خود را از دست داده اند و يا ما که از عمق اعتقاد و دليل اين باور ها اطلاعي نداريم به راحتي آنها را خرافات مي پنداريم بدون اينکه زحمت فکر کردن در مورد اين اعتقادات را به خود بدهيم و در مورد دليل و علت آنها جستجو و تحقيق کنيم، بيشتر افرادي که از کشف علتها و دانستن دليل و معناي اعمال عاجز اند آنها را خرافات مي دانند و خود را بدين ترتيب از انجام يکسري اعمال نجات مي دهند. برخي عقايد گذشتگان به شرح زير است: عقايدي که جنبه غيره علمي داشته و اصولاً درست نيستند و صرفاً بر اثر اوهام و خيال و ربط هاي بدون دليل منطقي و علمي درست شده اند مثل (( ماه گرفتگي و دهل زدن براي رفع آن )) که اين عقايد را خرافات مي ناميم.
• عقايدي که بعضي وقت ها به صورت اتفاقي با دليلي علمي همزمان شده اند و فقط يک بار اتفاق افتاده اند و به مرور جزء عقايد مردم شده اند.
• عقايدي که جنبه علمي دارند و درست اند اما به گونه اي مطرح مي شوند که غيره علمي جلوه مي کنند مثل قضيه ي (( زگيل )) که روي دست کسي در مي آيد و مي گويند بايد ريشه اش در صحرا کنده شود و به اين ترتيب شخص بعد از مدتي خوب مي شود که منشاء آن مسئله تلقين است.
• بعضي عقايد جنبه سمبليک دارند و از لحاظ علمي دليل خاصي ندارند اما غلط نيستند و صرفاً سمبل يک مفهوم شده اند مانند ( ساييدن ناخن ها باعث جنگ مي شود) که البته اين مسئله صحيح نمي باشد اما ناخن خود سمبلي از چنگال و پنجه زدن و جنگ و خشونت است.
• يک دسته از عقايد صرفاً عقيده اند و علمي و درست هستند و در ميان ديگر عقايد گم شده اند اما همه مردم به درستي آنها ايمان دارند و دليل منطقي و علمي آنها براي همه آشکار است و امروز هم آنها را مي پسندند مانند عقيده به تاوان ( حوبه (.
اعتقادات و مفاهيم اصطلاحي به صورت کلمه
حوبه (تاوان)
مردم قديم دزفول اعتقاد داشتند که ماهيتي معني دار در طبيعت وجود دارد که دائماً اعمال انسان را کنترل مي کند و اين وجود را در ذات خداوند مي ديدند و معتقد بودند هرکس هرکاري انجام دهد نتيجه اش را مي بيند، حوبه يا تاوان ((تووون)) را براي نتيجه انجام امور منفي مي دانستند.
قسمت (نصيب)
مردم معتقد اند هر شخصي از اين دنيا سهمي خاص دارد که از بالا مشخص شده و هر شخص ناگذير بايد آنرا بپذيرد. اين مسئله باعث مي شد تا براي هر شخص آنچه پيش مي آمد به واسطه اينکه قسمتش است تن به رضا و تسليم مي دهد.
مواردي چون پيدا کردن خانه، کار و يا زن از موارد قسمت بوده که بسياري از افراد معتقد بوده اند که زندگيشان را بر سر اين مسئله گذاشتند و حتي از اراده و اختيار خود چشم پوشيده اند و به کلي خود را اسير قسمت و امر مقرر شده قرار داده اند. ديدگاه قسمت و نصيب انسان هاي جبري را به بار مي آورد که فکر مي کنند سراسر هستي جبر مطلق است و هيچ چيز در اختيار انسان نيست.
تيه سور (چشم شور)
تيه سور، چشم شور يا چشم زخم اصطلاح و اعتقادي است رايج در بين مردم مبني بر اينکه بعضي افراد چشمشان شور است يعني خاصيتي منفي در چشمشان يا وجودشان است که به نظاره کردن و دقت بر کسي يا چيزي به قصد ضربه زدن و يا گفتن تحسين با لحني خاص از طريق امواج ماورالطبيعي صادر شده از آنها صدمه و ضربه اي به شخص يا شئي مورد نظر وارد مي شود مثلاً شخص دچار مريضي و گرفتاري مي شود، اگر شخص چشم شور به ظرفي يا وسيله اي نظر کند و بگويد چه ظرف قشنگي! آن ظرف در همان لحظه يا چند لحظه بعد شکسته مي شود.
موري مار (مهره مار)
شخصي که پيش همه گان بدون دليل خاصي عزيز است و همه به او احترام مي گذارند، درباره چنين شخصي مي گويند انگار مهره مار دارد. مردم معتقد اند که داشتن مهره مار عزت مي آورد و ديگران را جذب مي کند و مرده ناخودآگاه به شخصي که چنين مهره هاي جادويي را به همراه دارد نزديک مي شوند و به وي احترام مي گذارند.
ملفا (گمان بد پيش از وقوع يک حادثه)
مردم معتقد اند هنگام انجام يک کار نبايد پيشگويي منفي کرد و اگر کسي پيشگويي منفي کرد مي ترسند از اينکه آنگونه شود و معمولاً در اثر اين گفته ها و پيشگويي هاي بد ممکن است مشکلي پيش آيد و حادثه بد که از قبل ملفا زده شده انجام گيرد پس به کسي که مي خواهد در حين يک جريان پيشگويي منفي کند مي گويند ملفاي بد نزن.
نظر کرده
مردم معتقد اند که بعضي افراد شايسته و مومن با ويژگي و استعداد خاص و برتر نظر کرده ائمه هستند يعني هميشه به طور معجزه آسايي در حفظ و نگهباني قرار دارند، به طوري که اتفاق بدي برايشان پيش نمي آيد يا هنگام خطر جان سالم به در مي برند و نيرويي پيوسته محافظ آنهاست.
قشّه گرفته (بلا و مصيبت گرفتن)
((قشه)) از ((فگر)) بدتر است و به کسي که بسيار بدبختي و بدبياري مي آورد و روزگارش سياه مي شود مي گويند (( اورا قشه گرفته)) و اوضاعش بسيار بد است، بدبياري هاي پي در پي و بدبختي و مصيبت از همه سو بر او هجوم مي آورند. براستي گاه اينچنين مي شود که يکباره روزگار کسي سياه مي شود و انواع مصائب بر او هجوم مي آورند. دلايل اين امر مختلف اند: ممکن است علت در خود شخص باشد يعني تفکر منفي و نگرش بد اينچنين اورا به وادي مصيبت بکشاند و گاه نيز خود شخص اعمال و رفتاري را انجام مي دهد که مستوجب عقوبت و بدبختي مي شود.
انه سرد (آه سرد) انه گرفته،(آه گرفته)
وقتي شخصي ناراحت است يا به طور ناخودآگاه آهي از سينه مي کشد مي گويند ((انه سرد)) يا ((آهي سرد)) کشيد. مردم معتقد اند که اين آه عواقبي را درپي دارد، يعني آه مظلوم و کسي که حقي از وي گرفته شده عاقبت کار ظالم را مي گيرد و او را از پاي در مي آورد. به کسي که مستوجب عقوبت آه مي شود ((انه گرفته)) يعني ((آه گرفته)) مي گويند.
نظرات (3)
جالب بود…
من با اینکه خودم دزفولی هستم ولی معنی بعضیاشو نمیدونستم
مخصوصا تفاوت قشه با فگر…
ممنون
اول سلام به فروزان خانم مرسی دستت درد نکنه خیلی قشنگ بود مخصوصا چون یه خانم نویسندش بود جذاب تر و دقیق تر نوشته بود دوستتتت دارم مرسیییییییی
عالییییییییییییی!!!
مفید بودن و ازشون استفاده مینکنم